لغتنامه دهخدا
غدر. [ غ ُ دَ ] (ع ص ) مرد بیوفا، و اکثرما یستعمل هذا بالنداء فی الشتم ، یقال : یا غدر (ممنوعة) الست اسعی فی قدرتک ، و یقال فی الجمع یا آل غدر.(منتهی الارب ). غادر. (اقرب الموارد). || (اِ) پارگین . (منتهی الارب ). || آب که توجبه سپس گذارد. (منتهی الارب ) . قطعه ای از آب که سی