عصفورةلغتنامه دهخداعصفورة. [ ع ُ رَ ] (ع اِ) مؤنث عصفور. (منتهی الارب ). گنجشک ماده . (ناظم الاطباء). رجوع به عصفور شود.
عصفوریلغتنامه دهخداعصفوری . [ ع ُ ] (اِخ ) یعقوب بن شیبةبن صلت عصفوری بصری ، مکنی به ابویوسف . محدث بود و حدیث را نزد یزیدبن هارون و عنان بن مسلم و ابونعیم آموخت . وی در ربیعالاول سال 262 هَ .ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عصفوریلغتنامه دهخداعصفوری . [ ع ُ ] (ص نسبی )منسوب به عصفور. رجوع به عصفور شود. || گنجشک فروش . || شتری است دوکوهان . (منتهی الارب ): جمل عصفوری ؛ شتر دوکوهان . (از اقرب الموارد).
عصفوریلغتنامه دهخداعصفوری . [ ع ُ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن احمد شاخوری بحرینی . محدث و فقیه قرن دوازدهم هجری . رجوع به حسین عصفوری و الاعلام زرکلی و شهداء الفضیلة شود.
عصفوریلغتنامه دهخداعصفوری . [ع ُ ] (اِخ ) ابوالحسن بن شیبةبن صلت بن عصفور سدوسی عصفوری . از محدثان ساکن بغداد بود و از یزیدبن هارون و حسن بن موسی اشیب روایت کرده است . وی در ربیعالاول سال 272 هَ .ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
اسفورزالغتنامه دهخدااسفورزا. [ اِ فُرْ ] (اِخ ) اِسْفُرزا. اِسفورچه . نام خاندان معروف ایتالیایی در مائه ٔ 15 و 16 م . که در مسند دوکی میلان فرمانروائی داشتند. پیشوای ایشان جاکومّیتسو اَتِّنْدُلو اسفورچه نام داشته . ملوک طوایف ا