اسقنقوزلغتنامه دهخدااسقنقوز. [ اِ ق َ ق َ / قُو ] (اِ) شاید مصحف بتفوز (؟) : باز باد اندرفتاد این سر اسقنقوز را باز بتوان مغز کردن بر سر او گوز را.(سندبادنامه ٔ ظهیری چ احمد آتش ص 177).