اسلاءلغتنامه دهخدااسلاء. [اِ ] (ع مص ) فراموشانیدن کسی را چیزی . فراموش کنانیدن کسی را چیزی : اسلاه عنه . (منتهی الارب ). || اندوه وابردن . (تاج المصادر بیهقی ). اندوه بدر بردن . تسلیت . خورسند و بیغم گردانیدن : اسلاه عنه . (منتهی الارب ). || اندوه عشق ببردن . (زوزنی ). || بی بیم شدن قوم از دد
اشلاءلغتنامه دهخدااشلاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شِلْو. (دهار) (منتهی الارب ). ج ِ شلو، بمعنی اندام و تن از هر چیزی . (آنندراج ).رجوع به شِلْو شود. اعضای گوشتی . (از معجم البلدان ). || بنوفلان اشلاء فی بنی فلان ؛ ای بقایا. (از معجم البلدان ). بقایای چیزی . || اشلاءاللجام ؛ تسمه های لگام یا تسمه هایی
اشلاءلغتنامه دهخدااشلاء. [ اِ ] (ع مص ) توبره بنمودن ستور را تا بیاید و انس گیرد: اشلی دابته اشلاءً. || خواندن ناقه را برای دوشیدن : اشلی الناقة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خواندن بهیمه را. (زوزنی ). خواندن بهیمه . (تاج المصادر بیهقی ). || خواندن سگ را تا برآغالاند بر صید: اشلی الکلب .
اندوه وابردنلغتنامه دهخدااندوه وابردن . [ اَ ه ْ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) دور کردن اندوه . فرج . اسلا. (تاج المصادر بیهقی ). تفریج . (یادداشت مؤلف ).