اشلیشلغتنامه دهخدااشلیش . [ ] (اِخ ) یا اشلیشا. در تداول هیأت قدیم هندیان ، یکی از منازل ستارگان بود که ذوالذنب و ستارگان دیگری بر آن منزل تولد یافت . عدد کواکب آن 6 بود. رجوع به تحقیق ماللهند ص 146 و <span class="hl" dir="lt
اسگالشلغتنامه دهخدااسگالش . [ اِ ل ِ ] (اِمص ) اسم اسگالیدن . سگالش . اندیشه . تفکر. فکر. خیال . (برهان ) : او نمی خندد ز ذوق مالشت او همی خندد بر آن اسگالشت . مولوی .|| اندیشه مند را نیز گفته اند که صاحب فکر و خیال باشد. (برهان ). و
اسلیوسلغتنامه دهخدااسلیوس . [ ] (اِ) بیونانی سلیخه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویة). رجوع به سلیخه شود.
اسلسویگلغتنامه دهخدااسلسویگ . [ اِ ل ِ س ْ ] (اِخ ) شلسویگ . سلیسْوی . ایالت قدیم دانمارک ، از 1864 تا1920م . این ایالت با هُلْشْتَین ، ایالت پروسی اسلسویگ هُلْشْتَین را تشکیل داد. در 1920 بنابر
اسلسویگلغتنامه دهخدااسلسویگ . [ اِ ل ِ س ْ ] (اِخ ) شلسویگ . سلیسْوی . ایالت قدیم دانمارک ، از 1864 تا1920م . این ایالت با هُلْشْتَین ، ایالت پروسی اسلسویگ هُلْشْتَین را تشکیل داد. در 1920 بنابر
کاسلسلغتنامه دهخداکاسلس . [ ل ِ ] (اِ) اسم یونانی جوز است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کاسلیس . (فهرست مخزن الادویه ).
پاراسلسلغتنامه دهخداپاراسلس . [ س ِ ] (اِخ ) کیمیاگر و پزشک سویسی . مولد بسال 1493م . 899 هَ . ق . در آین زی دِلن و وفات در سنه ٔ 1541م . 948 هَ . ق .
ثاسلسلغتنامه دهخداثاسلس . [ ] (اِخ ) حیلی مغالط،موسوم به مارس و ملقب به ثاسلس یکی از اطباء یونانی و از اصحاب حیل . او عقیده داشت که طب نه بر تجربه است و نه بر قیاس بلکه بر حیله است . و افلاطون کتب وی و شاگردان او را بسوخت .