اسنیانلغتنامه دهخدااسنیان . [ اِ س ِ] (اِخ ) نام فرقه ای یهوددر عصر مکابیان . آنان روزگار به زهد میگذاشتند و دور از شهرها میزیستند و از ازدواج خودداری میکردند.
اشنان اسنانلغتنامه دهخدااشنان اسنان . [ اُ ن ِ اَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) بارزد. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 49). قنه . (تذکره ٔ داود ص 71). رجوع به بارزد و قنه شود.
حسنانلغتنامه دهخداحسنان . [ ح َ س َ ] (اِخ ) نام دو جای معروف است در بلادضبه و بنابر قول دیگر نام رمله ای است متعلق به بنی سعد و نظر بر قول دیگر نام مرغزاری است در بلاد ضبه .
حسنانلغتنامه دهخداحسنان . [ ح َ س َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ حسن . حسن و حسین دو سبط پیغمبر(ص ). (مهذب الاسماء).
کاسنیانAsteraceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از کاسنیسانان (Asterales) با گلآذین کپه و پراکندگی وسیع در ایران و جهان متـ . مرکبان Compositae