خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسپرماتوزوئید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسپرماتوزوئید
/'espermātozo'id/
معنی
= اسپِرم
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اسپرم، منی، نطفه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسپرماتوزوئید
واژگان مترادف و متضاد
اسپرم، منی، نطفه
-
اسپرماتوزوئید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: spermatozoïde] (زیستشناسی) 'espermātozo'id = اسپِرم
-
اسپرماتوزوئید
فرهنگ فارسی معین
(اِ پِ تُ زُ) [ فر. ] ( اِ.)= اسپرم : نطفه ، یاخته ای که در تخم یا نطفة برخی از موجودات نر وجود دارد.
-
جستوجو در متن
-
اسپرم
واژگان مترادف و متضاد
اسپرماتوزوئید، منی، نطفه
-
spermatozoid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسپرماتوزوئید، یاخته نر و متحرک
-
نطفه
واژگان مترادف و متضاد
اسپرم، اسپرماتوزوئید، تخم، تخمه، منی
-
spermatozoon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسپرماتوزون، اسپرماتوزوئيد، منی دانه، یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
-
تاژک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tāžak دنبالۀ بسیارباریکی که در برخی جانوران تکسلولی و ریزبینی مانند اسپرماتوزوئید و بعضی باکتریها وجود دارد و جانور با تکان دادن آن میتواند حرکت کند.
-
تخمچه
لغتنامه دهخدا
تخمچه . [ ت ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) سلول ماده که پس از آمیختن با اسپرماتوزوئید تشکیل تخم میدهند. اوول . رجوع به تخم و تخمدان شود.
-
میکروپیل
لغتنامه دهخدا
میکروپیل . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) سوراخی در کوریون ، واقع در تخمدان جانوارن که اسپرماتوزوئید از آن وارد پرتوپلاسم تخم می شود. (از جانورشناسی عمومی دکتر فاطمی ص 42 و 145). و رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 473 شود.
-
بیضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بَیضَة] beyze ۱. (زیستشناسی) هریک از دو غدۀ ترشحکنندۀ هورمونهای جنسی مهرهداران که در یک کیسه قرار دارند و اسپرماتوزوئید میسازند؛ خایه.۲. (زیستشناسی) تخم؛ تخممرغ.۳. [مجاز] میانۀ هرچیز؛ مرکز: بیضهٴ اسلام.〈 بیضه نهادن (برآوردن):...
-
تناسلی
لغتنامه دهخدا
تناسلی . [ ت َ س ُ ] (ص نسبی ) منسوب به تناسل . دکتر فاطمی آرد: معمولاً در هر کلنی سه نوع جانور مشاهده می شود:1- جانوران گوارشی ... 2- جانوران انگشتی ... 3- جانوران تناسلی ... (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 207-208).- آلات تناسلی ؛ دو اندام مرد و زن که ...
-
تخمک
لغتنامه دهخدا
تخمک . [ ت ُ م َ ] (اِ مصغر) مصغر تخم . رجوع به تخمه شود. || (اصطلاح گیاه شناسی ) در گیاه شناسی ، دانه های کوچکی است که درون تخمدان به وجود می آید و بر اثر رشد به دانه تبدیل می گردد.آقای گل گلاب آرد: اگر در داخل تخمدان برشی داده شود در داخل آن اجسامی...
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت ُ ] (اِ) دانه . (برهان ). تخم درخت و غله . (فرهنگ رشیدی ). تخم غله و درخت ، چون تخم کدو و تخم ریحان و تخم گل و تخم سنبل و امثال آن . (آنندراج ). دانه و بزر هر چیز. (ناظم الاطباء). پهلوی «توهم » و «تم » (بذر، تخم ) و «توخم » ، «توهم » شکل تل...