اسکندرانیلغتنامه دهخدااسکندرانی . [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) محمدبن احمد طبیب ، نزیل دمشق . وی در سال 1292 هَ . ق . میزیست . او راست : 1- الازهار المجنیة فی مداواة الهیضة الهندیة، که در دمشق بسال 1299 ب
اسکندرانیفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم اسکندریه.۲. (اسم) [قدیمی] نوعی پارچۀ لطیف که در اسکندریه بافته میشده: ◻︎ اگر اسکندری دنیای فانیت / کند بر تو کفن اسکندرانیت (عطار۱: ۱۹۲).
اسکندرانیلغتنامه دهخدااسکندرانی . [ اِ ک َ دَ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به اسکندریه . (سمعانی ). || نوعی پارچه بوده است که شاید از آن کفن نیز می کرده اند : اگر اسکندری دنیای فانی کند بر تو کفن اسکندرانی . عطار (اسرارنامه ).از وی [ بدرالدین
حسن اسکندرانیلغتنامه دهخداحسن اسکندرانی . [ ح َ س َ ن ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن علی و مکنی به ابوعلی بود و در پیرامون 519 هَ . ق . درگذشت . اوراست : «المذهب » در نحو. (هدیة العارفین ج 1 ص 279).
مارینوس اسکندرانیلغتنامه دهخدامارینوس اسکندرانی . [اِ ک َ دَ ] (اِخ ) طبیبی مقل است و زمان او معلوم نیست و او از مفسرین کتب جالینوس است . (از فهرست ابن الندیم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 71 و 356 و تاریخ ع
ابلونیوس اسکندرانیلغتنامه دهخداابلونیوس اسکندرانی . [ اَ ب ُل ْ ل ُ س ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) مهندس و منجم یونانی از مردم برغه در بامفیلیا ، ساکن اسکندریه (205 ق . م .)، معاصر بطلمیوس چهارم . او نخستین کس است که خواص قطع مخروطات رادریافته . و امروز رساله ای در هشت مقاله از او
علی اسکندرانیلغتنامه دهخداعلی اسکندرانی . [ ع َ ی ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن انجب بن ابی المکارم المفضل بن ابی الحسن علی بن ابی الغیث مفرج بن حاتم بن حسن بن جعفربن ابراهیم بن حسن لخمی مقدسی اسکندرانی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مقدسی شود.
علی اسکندرانیلغتنامه دهخداعلی اسکندرانی . [ ع َ ی ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن مظفربن ابراهیم ، و یا هدیةبن یزید کندی و داعی دمشقی . متوفی در716 هَ . ق . رجوع به علاءالدین (ابن مظفر...) شود.
اصطفانلغتنامه دهخدااصطفان . [ اِ طِ ] (اِخ ) واعظ اسکندرانی . او راست : کتاب الاحکام . (از فهرست ابن الندیم ). ظاهراً وی اصطفن یا اصطفانوس اسکندرانی است . رجوع به اصطفن اسکندرانی شود.
اصطقنلغتنامه دهخدااصطقن . [ ] (اِخ ) رومی اسکندرانی که در بعضی از متون شرح و تفسیر مطولات ارسطو را به وی نسبت داده اند ظاهراً همان اصطفن اسکندرانی است که در کلمه تحریف رخ داده است . رجوع به اصطفن اسکندرانی شود.
اسکندرانیةلغتنامه دهخدااسکندرانیة. [ اِ ک َ دَ نی ی َ ] (اِخ ) فلاسفه ٔاسکندرانی . رجوع به اسکندرانیون و اسکندرانی شود.
اسکندرانیونلغتنامه دهخدااسکندرانیون . [ اِ ک َ دَ نی یو ] (اِخ ) اسکندرانیین . ج ِ اسکندرانی . || فلاسفه ٔ اسکندریه . رجوع به اسکندرانی شود : کتاب الادوار للاسکندرانیین ، اختصره موفق الدین اسعدبن الیاس بن جرجیس الطبیب المعروف بابن المطران المتوفی سنة 585 هَ . ق . (ک
اسکندرانیةلغتنامه دهخدااسکندرانیة. [ اِ ک َ دَ نی ی َ ] (اِخ ) فلاسفه ٔاسکندرانی . رجوع به اسکندرانیون و اسکندرانی شود.
حسن اسکندرانیلغتنامه دهخداحسن اسکندرانی . [ ح َ س َ ن ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن علی و مکنی به ابوعلی بود و در پیرامون 519 هَ . ق . درگذشت . اوراست : «المذهب » در نحو. (هدیة العارفین ج 1 ص 279).
مارینوس اسکندرانیلغتنامه دهخدامارینوس اسکندرانی . [اِ ک َ دَ ] (اِخ ) طبیبی مقل است و زمان او معلوم نیست و او از مفسرین کتب جالینوس است . (از فهرست ابن الندیم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 71 و 356 و تاریخ ع
ذافنی الاسکندرانیلغتنامه دهخداذافنی الاسکندرانی . [ نِل ْ اِ ک َ دَ ] (ع اِ مرکب ) معناه بالیونانیة الغار الأسکندرانی و لذلک ذکره اکثرالمصنفین فی هذا الفن مع الغار. لا لانه من أنواعه الا من اجل اشتراکه مع الغار فی الاسمیة فقط. لان اسم الغار بالیونانیة ذاقنی و هذا النبات لم اتحققه انا بعد و لا وقفت علیه
ذاقی الاسکندرانیلغتنامه دهخداذاقی الاسکندرانی . [ قِل ْ اِ ک َ دَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ذافنی ... شود.
ابلونیوس اسکندرانیلغتنامه دهخداابلونیوس اسکندرانی . [ اَ ب ُل ْ ل ُ س ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) مهندس و منجم یونانی از مردم برغه در بامفیلیا ، ساکن اسکندریه (205 ق . م .)، معاصر بطلمیوس چهارم . او نخستین کس است که خواص قطع مخروطات رادریافته . و امروز رساله ای در هشت مقاله از او