گاز همراهassociated gas, gas-cap gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازیشکلی که بهصورت فاز گازی در شرایط دما و فشار مخازن نفتی وجود دارند
گاز حقیقیreal gas, imperfect gasواژههای مصوب فرهنگستانگازی که به علت برهمکنش بین مولکولی، خواص آن با خواص گاز آرمانی متفاوت است
گاز محلولsolution gas, dissolved gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازی مخازن نفت که، بهدلیل بالا بودن فشار در مخازن، در هیدروکربنهای مایع حل شدهاند
گاز کاملperfect gas, ideal gas 2واژههای مصوب فرهنگستانگاز حقیقی بسیار رقیقی که نیروهای بین مولکولی آن بسیار کم است
اسگوبلغتنامه دهخدااسگوب . [ اُ ] (اِخ ) شهری در ترکیه که در قدیم آنرا پروزید میگفته اند. (ایران باستان ص 2152).
اسگالشلغتنامه دهخدااسگالش . [ اِ ل ِ ] (اِمص ) اسم اسگالیدن . سگالش . اندیشه . تفکر. فکر. خیال . (برهان ) : او نمی خندد ز ذوق مالشت او همی خندد بر آن اسگالشت . مولوی .|| اندیشه مند را نیز گفته اند که صاحب فکر و خیال باشد. (برهان ). و
اسگالیدنلغتنامه دهخدااسگالیدن . [ اِ دَ ] (مص ) سگالیدن . اندیشیدن : باگِل انداینده اسگالیده گِل دست کاری میکند پنهان ز دل .مولوی .
اسگوبلغتنامه دهخدااسگوب . [ اُ ] (اِخ ) شهری در ترکیه که در قدیم آنرا پروزید میگفته اند. (ایران باستان ص 2152).
اسگالشلغتنامه دهخدااسگالش . [ اِ ل ِ ] (اِمص ) اسم اسگالیدن . سگالش . اندیشه . تفکر. فکر. خیال . (برهان ) : او نمی خندد ز ذوق مالشت او همی خندد بر آن اسگالشت . مولوی .|| اندیشه مند را نیز گفته اند که صاحب فکر و خیال باشد. (برهان ). و
اسگالیدنلغتنامه دهخدااسگالیدن . [ اِ دَ ] (مص ) سگالیدن . اندیشیدن : باگِل انداینده اسگالیده گِل دست کاری میکند پنهان ز دل .مولوی .
زراسگلغتنامه دهخدازراسگ . [ زَ س َ ] (اِ) زَراسَنگ . یک نوع گرد طلامانندی که بر روی نوشتجات می پاشند. (ناظم الاطباء).