خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسیاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اسیاف
/'asyāf/
معنی
۱. [جمعِ سَیْف] = سیف seyf
۲. [عربی، جمعِ سِیْف] = سیف sif
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسیاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'asyāf ۱. [جمعِ سَیْف] = سیف seyf۲. [عربی، جمعِ سِیْف] = سیف sif
-
اسیاف
لغتنامه دهخدا
اسیاف . [ اَس ْ ] (ع اِ) ج ِ سیف .شمشیرها : بقایای اسیاف در مخارم شعاف راه خلاص و طریق نجات طلبیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1273 ص 195، تطبیق با نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ مؤلف ). || ج ِ سیف . سواحل دریا. || هم اسیاف ٌ؛ یعنی ایشان گروههااند. (من...
-
واژههای همآوا
-
اصیاف
لغتنامه دهخدا
اصیاف .[ اَص ْ ] (ع اِ) ج ِ صیف ، تابستان و گرما یا ایام بعد ربیع. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به صیف شود.
-
جستوجو در متن
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف َ ل َ ] (ع اِ) هرچه شکافته شود، از روشنی بامداد یا سپیدی آخر شب که سرخی آفتاب است . || تمامه ٔ آفرینش . || زمین پست میان دو پشته . ج ، فلقان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جای فراخ . (منتهی الارب ). || زمین مطمئن میان دو پشته ، و گف...
-
حدود
لغتنامه دهخدا
حدود. [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حَدّ. نواحی . اطراف . حوالی : مشرق او چگل و جنوب او حدود خلخ است و مغرب وی حدود تخس است . (حدود العالم ). بازگردانیدند بدان شرط که هر قلعت که از حدود غرجستان گرفته بازدهد. (تاریخ بیهقی ). دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت ...
-
شفق
لغتنامه دهخدا
شفق . [ش َ ف َ ] (ع اِ) سرخی شام و بامداد. (غیاث اللغات ). سرخی افق پس از غروب آفتاب تا نماز خفتن و نزدیک آن و یا نزدیک تاریکی شب . ج ، اشفاق . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). سرخی افق پس از غروب آفتاب . ولی برخی شفق...