پاشیدنیلغتنامه دهخداپاشیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) لایق پاشیدن . که درخور پاشیدن است . افشاندنی . پراکندنی . پریشیدنی . برافشاندنی .
خون پاشیدنیلغتنامه دهخداخون پاشیدنی . [ ن ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خونی است که رئیس کهنه در روز کفاره بر محل قدس آورد و آنرا بر پوشش صندوق عهد پاشد تا بجای کفاره باشد. (قاموس کتاب مقدس ).
دُشگواری اسیدیacid dyspepsiaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دُشگواری همراه با افزایش بیشازحد اسیدینگی معده
اثر همترازکنندگیlevelling effectواژههای مصوب فرهنگستانتأثیر حلاّلی که قدرت اسیدهایی با اسیدینگی متفاوت را یکسان مینمایاند
کشت اولprimary culture 1واژههای مصوب فرهنگستانکشتی که در آن باکتریهای تولیدکنندۀ لاکتیکاسید عامل اسیدینگی محیط در تولید پنیر هستند
قهوهآزماییcoffee cupping, cuppingواژههای مصوب فرهنگستانروشی نظاممند برای ارزیابی ویژگیهای کیفی قهوه، مانند عطر و مزه و طعم و کامپذیری و تنواری و اسیدینگی، توسط متخصص
کفزایی اسیدیacid foaming 2واژههای مصوب فرهنگستانتولید کف پرفشار با اسیدینگی زیاد برای تمیز کردن لولههای تبادلگرهای گرمایی ازطریق عبور دادن کف اسیدی از میان لولهها