لغتنامه دهخدا
اکحل . [ اَ ح َ ] (ع ص ) مرد سرمه گون چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیاه پلک چشم از خلقت . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ) (از مهذب الاسماء). سیاه چشم ، و تأنیث آن کحلاء باشد. مرد سیاه مژگان که گویی سرمه کرده است . (یادداشت مؤلف ). آنکه چشم او سیاه باشد. (آن