لغتنامه دهخدا
عساریات .[ ع ُ رَ ] (ع ص ، ق ) بر اثر یکدیگر: جاؤوا عساریات ؛بر اثر یکدیگر آمدند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عُساری ̍. و رجوع به عساری شود. || پراکنده و پریشان : ذهبوا عساریات ؛ رفتند پراکنده و پریشان . (از منتهی الارب ). یعنی رفتند در حالی که در هر راهی متفرق و پر