اساندنواژهنامه آزادگرفتن ، خریدن اِسانْدن [گویش همدانی]:گرفتن ، به دست آوردن ، دریافت کردن ، چیزی را از کسی گرفتن.
خراشاندنلغتنامه دهخداخراشاندن . [ خ َ دَ ] (مص ) خراشیدن . خراش ایجاد کردن . احداث خراش در چیزی نمودن . (یادداشت بخط مؤلف ).
شاشاندنلغتنامه دهخداشاشاندن . [ دَ ] (مص ) تعدیه ٔ شاشیدن . شاشانیدن . واداشتن به شاشیدن . وادار کردن که بشاشد. رجوع به شاشیدن شود.