لغتنامه دهخدا
اشباع . [ اِ ] (ع مص ) سیر گردانیدن . (منتهی الارب ). سیر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤیدالفضلا): اشبعته من الجوع . || سیراب گردانیدن . || رنگ سیر خورانیدن جامه را. (منتهی الارب ). || و فی الدعاء: لااشبع اﷲ بطنک ؛ ای ویل لک . (منتهی الارب ). || گشاده کردن . گشاده گردانیدن