اشتباهلغتنامه دهخدااشتباه . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مانند شدن . یقال : اشتبها؛ اذا اشبه کل واحد منهما الآخر حتی التبسا. (منتهی الارب ). مانند چیزی شدن . (زوزنی ). مانند شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). چیزی را بغلط عوض چیزی گرفتن . (فرهنگ نظام ). چیزی یا کسی را ب
اصطباحلغتنامه دهخدااصطباح . [ اِطِ ] (ع مص ) صبوحی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صبوح آشامیدن . (از قطر المحیط). صبوح نوشیدن . حریری گوید: و هل یجوز اصطباحی من معتقة. (ازاقرب الموارد). شراب بامداد خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). صبوحی برگرفتن . بامداد شراب خوردن . صبوح
استباءةلغتنامه دهخدااستباءة. [ اِ ت ِ ءَ ] (ع مص ) مأوی گرفتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ): استبأه ؛ جای باش ساخت آنرا. (منتهی الارب ). || کشتن کسی راعوض کسی . کشتن قاتل را بعوض مقتول : استباء القاتل بالقتیل ؛ کشنده را بجای کشته کشت . (از منتهی الارب ).
خطا فاحشدیکشنری عربی به فارسیاشتباه بزرگ , سهو , اشتباه لپي , اشتباه کردن , کوکورانه رفتن , دست پاچه شدن و بهم مخلوط کردن
blundersدیکشنری انگلیسی به فارسیاشتباهات، اشتباه بزرگ، اشتباه لپی، سهو، خطا، خبط، اشتباه کردن، کوکورانه رفتن، سهو کردن، دست پاچه شدن و بهم مخلوط کردن
بابک خرم دینلغتنامه دهخدابابک خرم دین . یا خرمی [ ب َ ک ِ خ ُ ر رَ ](اِخ ) ابن الندیم در الفهرست آرد: واقدبن عمرو تمیمی که تاریخ بابک کرده است گوید: پدر بابک روغنگری از مردم مدائن بود وقتی جلای وطن کرده به ثغر آذربایجان شد و در روستای میمذ به ده بلال آباد مسکن گزید بر پشت روغن می کشید و ازدهی بدهی بف
اشتباهلغتنامه دهخدااشتباه . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مانند شدن . یقال : اشتبها؛ اذا اشبه کل واحد منهما الآخر حتی التبسا. (منتهی الارب ). مانند چیزی شدن . (زوزنی ). مانند شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). چیزی را بغلط عوض چیزی گرفتن . (فرهنگ نظام ). چیزی یا کسی را ب
اشتباهفرهنگ فارسی عمید۱. مانند شدن چیزی به چیز دیگر در نظر انسان.۲. یکی را بهجای دیگری گرفتن.۳. کاری بهغلط انجام دادن.۴. (اسم) سهو؛ خطا.
اشتباهدیکشنری فارسی به انگلیسیbad, erratum, error, fallacious, fallacy, false, faux pas, glitch, improper, inadvertence, incorrect, inexactitude, lapse, mis-, mistake, wrong, off, out, oversight, slip
خرگاه فلک اشتباهلغتنامه دهخداخرگاه فلک اشتباه . [ خ َ هَِ ف َ ل َ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خیمه ای که در بزرگی به آسمان ماند. (ناظم الاطباء).
اشتباهلغتنامه دهخدااشتباه . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مانند شدن . یقال : اشتبها؛ اذا اشبه کل واحد منهما الآخر حتی التبسا. (منتهی الارب ). مانند چیزی شدن . (زوزنی ). مانند شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). چیزی را بغلط عوض چیزی گرفتن . (فرهنگ نظام ). چیزی یا کسی را ب
اشتباهفرهنگ فارسی عمید۱. مانند شدن چیزی به چیز دیگر در نظر انسان.۲. یکی را بهجای دیگری گرفتن.۳. کاری بهغلط انجام دادن.۴. (اسم) سهو؛ خطا.