اشتراکلغتنامه دهخدااشتراک . [ اِ ت ِ ] (ع مص )انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به انبازی کردن . (زوزنی ). با یکدیگر هنباز شدن . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر انباز شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). همبازی . (زمخشری ). انبازی . همبازی کردن . با یکدیگ
هشتراکلغتنامه دهخداهشتراک . [ هََ ت َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سلماس شهرستان خوی دارای 142 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و توتون است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
اشتراقلغتنامه دهخدااشتراق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) قدید کردن گوشت و نهادن آن در آفتاب تا خشک گردد. (منتهی الارب ).
اصطراکلغتنامه دهخدااصطراک . [ ] (معرب ، اِ) حب الغول . شجره ٔ لُبنی . شجره ٔ مریم . عبهر. میعه . و رجوع به اصطرک شود.
استراقلغتنامه دهخدااستراق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دزدیدن . دزدیده کردن . (منتهی الارب ).- استراق سمع ؛ دزدیده گوش بداشتن . (زوزنی ). دزدیده گوش بسخن فراداشتن . گوش بسخن کسی داشتن . (غیاث ). گوش ایستادن . دزدیده گوش کردن . گوش داشتن پنهانی سخن کسی را. گوش دادن نهانی سخن
unionدیکشنری انگلیسی به فارسیاتحادیه، اتحاد، پیوند، اجتماع، وصلت، ائتلاف، پیوستگی، انجمن، الحاق، اتصال، اتحاد و اتفاق، یگانگی وحدت، اشتراک منافع، بهم پیوستگی
unionsدیکشنری انگلیسی به فارسیاتحادیه ها، اتحادیه، اتحاد، پیوند، اجتماع، وصلت، ائتلاف، پیوستگی، انجمن، الحاق، اتصال، اتحاد و اتفاق، یگانگی وحدت، اشتراک منافع، بهم پیوستگی
اتحاددیکشنری عربی به فارسیفدراسيون , واحد راه پيمايي که تقريبا مساوي 4/2 تا 6/4 ميل است , اتحاديه , پيمان , اتحاد , متحد کردن , هم پيمان شدن , گروه ورزشي , اتحاد واتفاق , يگانگي وحدت , اتصال , پيوستگي , پيوند , وصلت , الحاق , اشتراک منافع
اشتراکلغتنامه دهخدااشتراک . [ اِ ت ِ ] (ع مص )انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به انبازی کردن . (زوزنی ). با یکدیگر هنباز شدن . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر انباز شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). همبازی . (زمخشری ). انبازی . همبازی کردن . با یکدیگ
اشتراکفرهنگ فارسی عمید۱. شریک شدن؛ شراکت کردن.۲. قبول استفاده از خدمات یا دریافت منظم کالای یک مؤسسه در مقابل پرداخت هزینۀ معیّن.۳. (ادبی) در بدیع، آن است که شاعر با استعمال الفاظ و کلماتی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را بیان کند که ذهن شنونده بهسوی معنی غیر مقصود متوجه شود، سپس برای رفع اشتباه در مقام ت
اشتراکلغتنامه دهخدااشتراک . [ اِ ت ِ ] (ع مص )انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به انبازی کردن . (زوزنی ). با یکدیگر هنباز شدن . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر انباز شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). همبازی . (زمخشری ). انبازی . همبازی کردن . با یکدیگ
اشتراکفرهنگ فارسی عمید۱. شریک شدن؛ شراکت کردن.۲. قبول استفاده از خدمات یا دریافت منظم کالای یک مؤسسه در مقابل پرداخت هزینۀ معیّن.۳. (ادبی) در بدیع، آن است که شاعر با استعمال الفاظ و کلماتی که معانی مشترک داشته باشند مطلبی را بیان کند که ذهن شنونده بهسوی معنی غیر مقصود متوجه شود، سپس برای رفع اشتباه در مقام ت
حق اشتراکsubscription, abonnement (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانمبلغی که برای اشتراک استفاده از آب و برق و مطبوعات و امثال آن پرداخت شود