اشرف زادهلغتنامه دهخدااشرف زاده . [ اَ رَ دَ ] (اِخ ) برسوی ، احمد ضیاءالدین بن فخرالدین عبدالقادر معروف به اشرف زاده ٔ برسوی حنفی . از مشایخ طریقت تصوف بود و بسال 1224 هَ . ق . درگذشت . او راست : ذیل گلدسته ٔ بلیغ که آنرا به گلزار صلحا نامیده است . و وفیات عرفا ا
اشرف زادهلغتنامه دهخدااشرف زاده . [ اَ رَ دَ ] (اِخ ) برسوی ، عبدالقادر نجیب الدین بن شیخ عزالدین احمد معروف به اشرف زاده ٔ برسوی حنفی متخلص به سری . شیخ زاویه ٔ قادریه در ازنیق بود و بسال 1202 هَ . ق . درگذشت . او راست : دیوان شعر بترکی .سرّالدوران در تصوف . و مو
اشرف زادهلغتنامه دهخدااشرف زاده . [ اَ رَدَ ] (اِخ ) احمد عزالدین بن محمد فخرالدین ازنیقی معروف به اشرف زاده . از احفاد شیخ عبداﷲ الهی بود و بسال 1152 هَ . ق . درگذشت . او راست : انیس الجنان در تفسیر قرآن . زبدةالبیان در تصوف . مشوق العشاق . و دیوان شعر بزبان ترکی
اشراففرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی یان، بزرگزادگان، اربابان، دهقانان، بالابالاها، اعیانواشراف، اُمرا اشراف زاده، نجیب زاده بزرگزادگی، اشرافیت، بلندی قدرومرتبه، عظمت
فرولاسلغتنامه دهخدافرولاس . [ ف ِ ] (اِخ ) یک نفر پارسی از طبقه ٔ عوام و دوست کورش بزرگ هخامنشی بود. این شخص با اینکه اشراف زاده نبوده است ، بسبب نیروی جسمی و روحی خود جزو بزرگان زمان کورش درآمده و همواره در امور سیاسی و جنگی یکی از رایزنان و یاران وی بوده است . رجوع به ایران باستان تألیف پیرن