اشصاءلغتنامه دهخدااشصاء. [ اِ ] (ع مص ) اشصاء بصر؛ واکردن چشم و برداشتن آنرا. (از منتهی الارب ). اشصی بصره اشصاءً؛ اشخصه . (اقرب الموارد).
حشیشالغتنامه دهخداحشیشا. [ ح َ ] (اِخ ) از سرداران لشکر خلیفه ٔ عباسی در جنگ علیه صاحب الزنج است . رجوع به ابن اثیر ج 7 ص 116 شود.
حشیشیلغتنامه دهخداحشیشی . [ ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حشیش . حشیش کش . || منسوب به حشیش نام بطن های چندی از عرب است . (سمعانی ).