اشوجلغتنامه دهخدااشوج . [ ] (اِ) نام ماهی است بهندی و بمعنی صاحب و رئیس است . (تحقیق ماللهند ص 106). و رجوع به ص 201 و 294 همان کتاب شود.
حشوشلغتنامه دهخداحشوش . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حَش ّ. بستانها. بوستانها: حشوش ثلاثه ٔ ارض ؛ اردبیل و عمان و هیت است . || ادب جای . حاجت جای . (منتهی الارب ).
هشوشلغتنامه دهخداهشوش . [ هََ ] (اِخ ) قبیله ای است از قبایل عرب فارس که از اعراب بر نجداند. مسکن آنها نواحی بندر هندیان از بلوک فلاحی است و معیشت آنها از گوسفند و مادیان و شتر و زراعت دیمی و زبانشان عربی است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
هشوشلغتنامه دهخداهشوش . [ هََ ] (ع ص ) شاة هشوش ؛ گوسپندبسیارشیر. (از منتهی الارب ). ثارّة باللبن . || ناقة هشوش ؛ شتر بسیارشیر. (از اقرب الموارد).
اشوججلغتنامه دهخدااشوجج . [ ] (اِ) نام ماهی است بهندی . (تحقیق ماللهند ص 107). و رجوع به ص 181 و 250 و 285 و 287 و <span cla
اشوججلغتنامه دهخدااشوجج . [ ] (اِ) نام ماهی است بهندی . (تحقیق ماللهند ص 107). و رجوع به ص 181 و 250 و 285 و 287 و <span cla