لغتنامه دهخدا
اصافة. [ اِ ف َ ] (ع مص ) دورکردن بدی را از کسی . (آنندراج ). اصاف عنه شرّه ؛ دورکرد بدی را از وی . (منتهی الارب ). اصاف اﷲ عنه شرّه ؛ای صرفه و عدله به عنه . (قطر المحیط). بچسبانیدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). بازگرداندن بدی . گویند: اصاف اﷲ عنی شرّه ؛ بیک سو کند و بازدارد خدای