اصتلغتنامه دهخدااصت . [ اَ ] (ع مص ) بی روییدگی شدن زمین ، و این را وقتی گویند که در آن تره و گیاهی نباشد. (منتهی الارب ). اصت زمین ؛ نبودن تره و گیاه در آن . (از قطر المحیط). بی گیاه شدن زمین . بی تره و بی گیاه شدن زمین .
اسید چرب استریشدهesterified fatty acid, free fatty acidواژههای مصوب فرهنگستانمحصول ترکیب اسید چرب آزاد با یک مولکول الکلی دیگر مثل گلیسرول
آزمون مِهِ نمکی استیکاسیدacetic acid salt fog test, acetic acid salt spray testواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آزمون خوردگی شتابیافته که در آن فلزات آهنی و غیرآهنی با پوشش آلی و غیرآلی در معرض پاشش استیکاسید قرار میگیرند
تزریق اسیدacid feedواژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از اسید در عملیات شیمیایی آبهای خنککن برای واپایش میزان جرمگرفتگی کلسیمکربنات و به دست آوردن بیشترین مقدار گندزدایی (disinfection) با استفاده از کلر
ریبونوکلئیکاسیدribonucleic acidواژههای مصوب فرهنگستانبسپاری متشکل از واحدهای ریبونوکلئوتید اختـ . رِنا RNA
اصتقارلغتنامه دهخدااصتقار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اصتقار شمس ؛ تافته گردیدن آفتاب . (منتهی الارب ). برافروخته شدن آتش . (قطر المحیط). اصطقار.
اصتلاحلغتنامه دهخدااصتلاح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اصلاح . همدیگر نیکی کردن و آشتی نمودن . (منتهی الارب ). خلاف تخاصم و اختصام . اصطلاح . (قطر المحیط).
اصتمةلغتنامه دهخدااصتمة. [ اُ ت ُم ْ م َ ] (ع اِ) معظم چیزی . (منتهی الارب ). معظم چیزی و مجتمع آن و بقولی وسط آن ، مانند اصطمة. (از اقرب الموارد).
اصتقارلغتنامه دهخدااصتقار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اصتقار شمس ؛ تافته گردیدن آفتاب . (منتهی الارب ). برافروخته شدن آتش . (قطر المحیط). اصطقار.
اصتلاحلغتنامه دهخدااصتلاح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اصلاح . همدیگر نیکی کردن و آشتی نمودن . (منتهی الارب ). خلاف تخاصم و اختصام . اصطلاح . (قطر المحیط).
اصتمةلغتنامه دهخدااصتمة. [ اُ ت ُم ْ م َ ] (ع اِ) معظم چیزی . (منتهی الارب ). معظم چیزی و مجتمع آن و بقولی وسط آن ، مانند اصطمة. (از اقرب الموارد).
نفاصتلغتنامه دهخدانفاصت . [ ن ِ ص َ ] (ع اِمص ) شیرینی آب . (یادداشت مؤلف ) : و طلسم دیگر از یسار نمکستان به سی گز تعبیه کرده است تا نفاصت آن آب به ملاحت آن آمیخته نشود. (تاریخ قم ص 87) .