اصعدلغتنامه دهخدااصعد. [ اِص ْ ص َع ْ ع ُ ] (ع مص ) به کوه برآمدن . تصعّد. (از قطر المحیط). بالا برآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و در قرآن کریم آمده است : کأنما یَصَّعَّدُ فی السماء ؛ ای یتصعد. (از اقرب الموارد). و رجوع به تصعد شود.
اصعددیکشنری عربی به فارسیفرازيدن , بالا رفتن , صعود کردن , بلند شدن , جلوس کردن بر , درکشتي سوار کردن , درکشتي گذاشتن , عازم شدن , شروع کردن
اسید چرب استریشدهesterified fatty acid, free fatty acidواژههای مصوب فرهنگستانمحصول ترکیب اسید چرب آزاد با یک مولکول الکلی دیگر مثل گلیسرول
آزمون مِهِ نمکی استیکاسیدacetic acid salt fog test, acetic acid salt spray testواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آزمون خوردگی شتابیافته که در آن فلزات آهنی و غیرآهنی با پوشش آلی و غیرآلی در معرض پاشش استیکاسید قرار میگیرند
تزریق اسیدacid feedواژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از اسید در عملیات شیمیایی آبهای خنککن برای واپایش میزان جرمگرفتگی کلسیمکربنات و به دست آوردن بیشترین مقدار گندزدایی (disinfection) با استفاده از کلر
ریبونوکلئیکاسیدribonucleic acidواژههای مصوب فرهنگستانبسپاری متشکل از واحدهای ریبونوکلئوتید اختـ . رِنا RNA