لغتنامه دهخدا
اصماء. [ اِ ] (ع مص ) رسانیدن تیر صید را و کشتن معاینه . (منتهی الارب ). رسانیدن تیر صید را و کشتن آن . (آنندراج ). رسانیدن تیر را بصید و آنرا معاینه کشتن ، یقال : رمی الصید فأصماه . (ناظم الاطباء). اصماء شکارچی شکار را؛ تیر انداختن بسوی آن و کشتن آنرا جابجا در حالی که می بی