اضداءلغتنامه دهخدااضداء. [ اِ ] (ع مص ) (از «ض دی ») اضداء ظرف ؛ پر کردن آن را و سپس خالی کردن . (از اقرب الموارد). پر کردن آوند خود راپستر، خالی کردن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
آدگدوواژهنامه آزاددر گویش نواحی شمال استان کرمان به معنای پشت سر کسی حرف زدن، غیبت کردن، پچ پچه، درگوشی صحبت کردن
حدوداءلغتنامه دهخداحدوداء. [ ح َ دَ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد عذرة و برخی حَدَودی ̍ با الف مقصور یاد کرده اند. (معجم البلدان ).
حدیدیلغتنامه دهخداحدیدی . [ ح َ ] (اِخ ) احمدبن احمدبن علی حدیدی شهاب الدین . متوفی 868 هَ . ق . او راست : شرح مقدمه ٔ آجرومیه در نحو. النصیحة الرابحة لذوی العقول الراجحة. (هدیة العارفین ج 1 ص 132</s
حدیدیلغتنامه دهخداحدیدی . [ ح َ] (ع اِ) کبیکج . سوسک . سوشک . کف الضبع (السبع). و بیونانی بطراخیون و سالتین (شالبین ) اغریون و بترکی ماستواچیچگی . رجوع به ابن بیطار و ترجمه ٔ لکلرک شود.