اطراءلغتنامه دهخدااطراء. [اِ ] (ع مص ) مبالغه کردن در مدح کسی یا ستودن کسی را چنانکه از حد درگذرد. (از اقرب الموارد). از حد درگذشتن در مدح و نیک مبالغه کردن در آن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). مبالغه کردن در ستایش و مدح . (غیاث اللغات ). سخت ستودن . نهایت کردن در ستایش . زیاده روی در مدح . (
اثراءلغتنامه دهخدااثراء. [ اِ ] (ع مص ) توانگر شدن . (زوزنی ). بسیارمال شدن . || اثرت الارض ؛ کثر ثراها. (منتهی الارب ). || اثراء مطر؛ تا ثری رسیدن باران . (منتهی الارب ). تر کردن باران خاک را. (تاج المصادر بیهقی ). || بسیار شدن ثَری (تری و نم و گل نمناک ) در زمین .
پروردنلغتنامه دهخداپروردن . [ پ َرْ وَ دَ ] (مص ) پروراندن . پروریدن . پرورانیدن . پرورش کردن . پرورش دادن .تنبیت . تربیت کردن . رب ّ. تربیت . (تاج المصادر بیهقی ). ترشیح . (تاج المصادر). تأدیب . تعلیم کردن . آموختن . فرهنجیدن . بزرگ کردن . بار آوردن (چنانکه طفلی را) :