اتوکشیدهلغتنامه دهخدااتوکشیده . [ اُ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) جامه ای که اتو کرده باشند : بغیر من که بتن نقش بوریا دارم اتوکشیده که دارد قبای عریانی .اشرف .
اطو کشیدهواژهنامه آزاداتوکشیده؛ شق و رق، صاف و درست، پیراسته با چاشنی طنز؛ معمولا به افراد و اشیائی گفته می شود که بیش از حد عرف و معمول، در قالب درآمده باشند. خیلی اطوکشیده حرف می زند، یعنی بسیار صاف و درست و اصولی و مبادی آداب حرف می زند.