فضای پرواز توصیهایadvisory airspace, ADAواژههای مصوب فرهنگستانفضای پروازی شامل مسیرهای توصیهای که در آن مراقبت پرواز و خدمات مشورتی، تا حد ضروری و نه بهطور کامل، فراهم باشد
مسافت شتابـ ایست موجودaccelerate-stop distance available, ASDAواژههای مصوب فرهنگستانمسافت قابلدسترس برای شتابگیری و، در صورت انصراف از برخاست، توقف هواپیما
اعداءلغتنامه دهخدااعداء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عدو.(دهار). ج ِ عدو، بمعنی دشمن که مفرد و مثنی و جمع ومذکر و مؤنث در وی یکسان است و گاه به این صورت جمع بندند چنانکه کلمه ٔ اعداء را به «اعاد» جمع بندندکه جمعالجمع باشد. (از اقرب الموارد). ج ِ عدو، بمعنی دشمن . خلاف صَدیق . واحد و جمع و مذکر و مؤنث
احداءلغتنامه دهخدااحداء. [ اَ ح ِدْ دا ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَدید. مردان تیزفهم . || چرب زبانان . || زودخشمان . || دلاوران : قوم ٌ ذُرب ؛ ای اَحدّاء. (تاج العروس ).
لغزلغتنامه دهخدالغز. [ ل ُ غ َ ] (ع اِ) سوراخ کلاکموش و سوسمار و موش . لُغز. || چیستان . لُغُز. لُغْز. ج ، الغاز. (منتهی الارب ). ماکذا. دیسان . (لغت محلی شوشتر، ذیل دیسان ). چیست آن . سخنی باشد پوشیده . (اوبهی ). پَرد. (السامی ). بُرد. (سروری ). اُحجیه . بَرد. (برهان ). اُغلوطه . (سروری ذیل
اعدالغتنامه دهخدااعدا. [ اَ ] (ع اِ) دشمن . (ناظم الاطباء). اعدای دین و دولت ؛ دشمن دین و دولت . (ناظم الاطباء). اعدا عدو؛ بطور مبالغه یعنی سخت دشمن و دشمن بزرگ . (ناظم الاطباء). دشمنان .
ماعدالغتنامه دهخداماعدا. [ ع َ ] (ع حرف اضافه ٔ مرکب ) کلمه ٔ استثنا به معنی مگر و جز و سوا. و قولهم ماعدا فلان ان صنع کذا؛ ای ماجاوزه . (ناظم الاطباء). به معنی ماسوا. (آنندراج ) : عجم ماعدای کلیله و دمنه کتابی دیگر مشحون به غرایب حکمت ... مثل آن نساخته اند. (مرزبان نام
اعدالغتنامه دهخدااعدا. [ اَ ] (ع اِ) دشمن . (ناظم الاطباء). اعدای دین و دولت ؛ دشمن دین و دولت . (ناظم الاطباء). اعدا عدو؛ بطور مبالغه یعنی سخت دشمن و دشمن بزرگ . (ناظم الاطباء). دشمنان .
فصاعدادیکشنری عربی به فارسیاز حالا , دور از مکان اصلي , جلو , پيش , پس , اين کلمه بصورت پيشوند نيز بامعاني فوق بکارميرود , تمام کردن , بيرون از , مسير ازاد , بسوي جلو , به پيش , بجلو
ماعدادیکشنری عربی به فارسیمستثني کردن , مشمول نکردن , اعتراض کردن , ( ) جز , بجز , مگر , باستثناي , غير از , سواي