اعطرلغتنامه دهخدااعطر. [ اَ طَ ] (ع ن تف ) خوشبوی تر. و منه الحدیث : و عندی اعطرالعرب ؛ ای اطیبها عطراً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
احتارلغتنامه دهخدااحتار. [ اِ ] (ع مص ) محکم کردن . || استوار بستن گره . (منتهی الارب ). گره محکم کردن . (تاج المصادر). || طعام خورانیدن . || اندک دادن یا دادن مطلق . (منتهی الارب ).
احثارلغتنامه دهخدااحثار. [ اِ ] (ع مص ) کفیدن شکوفه ٔ خرما پیش از غوره گردیدن دانه ٔ وی . (منتهی الارب ).