اعفاصلغتنامه دهخدااعفاص . [ اِ ] (ع مص ) سربند ساختن خنور را. و سربند بر آن بستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غلاف ساختن برای شیشه . (از اقرب الموارد). ساختن شیشه را. (تاج المصادر بیهقی ).
احفاشلغتنامه دهخدااحفاش . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِفش . || احفاش ُالبیت ؛ قماش خانه و متاع فرومایه ٔ آن . خرت و پرت . || احفاش الارض ؛ سوسمارهای زمین . خارپشتهای آن . (منتهی الارب ).
احفاظلغتنامه دهخدااحفاظ. [ اِ ] (ع مص ) بخشم آوردن . (زوزنی ). و الاحفاظ لایکون الا بکلام قبیح . (منتهی الارب ).
احفشلغتنامه دهخدااحفش . [ اَ ف َ ] (ع ص ) شتری که کوهانش ریش شده است . شتر که کوهان او از زیر تا بالا ریش شده لکن هنوز بن کوهان او سالم است .