اعمللغتنامه دهخدااعمل . [ اَ م َ ] (ع ن تف ) کارگرتر. عمل کننده تر. اثرگذارنده تر. (یادداشتهای مؤلف ). باعمل تر. مؤثرتر. کارگرتر. (ناظم الاطباء): و لم ار شیئاً من الادویة المسهلة الحادة اعمل فی اوجاع المرة السوداء منه [من الحنظل ]. (ابن البیطار).
احملدیکشنری عربی به فارسیرقم نقلي , رساندن , بردن , حمل کردن , نقل کردن , تجاهل کردن , ناديده پنداشتن , چشم پوشيدن , رد کردن , بي اساس دانستن , برسميت نشناختن
اعتثاملغتنامه دهخدااعتثام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) یاری خواستن از کسی و سود گرفتن از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یاری خواستن و سود گرفتن . (آنندراج ). طلب یاری کردن و سود بردن از آن . (از اقرب الموارد). و به این معنی با «باء» متعدی شود.- امثال : <span class=
سردلغتنامه دهخداسرد. [ س َ ] (ع مص ) دراز ادیم دوختن . (منتهی الارب ). دوختن چرم را. سِراد. (از اقرب الموارد). رجوع به مصدر مزبور شود. مشک دوختن . (تاج المصادر بیهقی ). || سوراخ کردن . (منتهی الارب ). سوراخ کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). || زره بافتن . (منتهی الارب ). زره پیوستن . (ترجمان
جزریلغتنامه دهخداجزری . [ ج َ زَ ] (اِخ ) محمدبن محمد بجلی مکنی به ابوالمؤید و متخلص و مشهور به عنتری . شهرت وی به عنتری از آن جهت بود که در بدایت حال نزد عنترةبن عیسی یکی از اجله ٔ فقها تلمذ کرد و به احترام استاد خود را بدو منتسب ساخت . صاحب ترجمه از دانشمندان بزرگ طب و فلسفه و ادب بود و در
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمد صینی حلبی صنوبری . از اشعار اوست در گل :زعم الورد أنه هو ابهی من جمیع الانوار و الریحان فأجابته أعین النرجس العقََس بذل من فوقها و هوان ایما أحسن التورد أم مقََلة ریم من فضة الاجفان ام فماذا یرجو بحمرته الخدْ-<b
اذرکلغتنامه دهخدااذرک . [ اَ رَ ] (اِ) ابوریحان بیرونی آرد: قال صاحب کتاب النخب ان الاذرک حجر شریف من سبوک الاسکندرانیین قدیم نفیس یجری مجری الیاقوت فی النفاسة. قال الکندی الزجاج المصبوغ المسبوک الاذرک العتیق الاحمر الرمانی کالیاقوت الاحمر فی لونه و یبلغ ثمن القطعة منه الف دینار اذ لیس یمکن ع