نمای برونبرشcut away shot, cut awayواژههای مصوب فرهنگستاننمایی که جزو رویداد اصلی فیلم نیست، ولی به آن ارتباط دارد و همزمان با آن ارائه میشود
دور ازaway fromواژههای مصوب فرهنگستاندر آییننامة کالای خطرناک، اصطلاحی برای بیان فاصلة استقرار کالاهای مربوط به زیرگروههای مختلف از یکدیگر که معمولاً حدود 3 متر است
بُنبهاfly-away costواژههای مصوب فرهنگستانارزش هواگَرد بدون احتساب قطعات یدکی و هزینههای آموزش و پشتیبانی
مرکز تهیهوتوزیع غذاdelivery take-away onlyواژههای مصوب فرهنگستانواحد عرضهکنندۀ غذا با خدمات محدود که غذاهای بیرونبَر و احیاناً خدمات تحویل در محل ارائه میدهد
لنگرآمادهclearing anchors, clearing away anchorsواژههای مصوب فرهنگستانمرحلۀ باز کردن و برداشتن تمامی تجهیزات مهار زنجیر و لنگر در عملیات لنگراندازی
inducesدیکشنری انگلیسی به فارسیالقا می کند، وادار کردن، تحریک شدن، اعوا کردن، استنتاج کردن، تهییج شدن
اقنعدیکشنری عربی به فارسیوادار کردن , اعوا کردن , غالب امدن بر , استنتاج کردن , تحريک شدن , تهييج شدن , بران داشتن , ترغيب کردن