اغتضارلغتنامه دهخدااغتضار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) جوان و سالم مردن : اغتضر اغتضاراً (مجهولاً)؛ جوان سالم مُرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اغتضر فلان (مجهولاً)؛ مات شاباً صحیحا. (اقرب الموارد).
اغتدارلغتنامه دهخدااغتدار. [ اِ ت ِ ] (ع مص )غدیره ساختن که نوعی از آش است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اتخاذ غدیرة: اغتدر الرجل ؛ اتخذغدیرة. (از اقرب الموارد). و رجوع به اغتذار شود.
اغتذارلغتنامه دهخدااغتذار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غذیره ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غذیر (آرد که بر آن شیر ریخته بر سنگریزه ٔ تفسان گرم سازند) درست کردن . (از اقرب الموارد).