اغفرلغتنامه دهخدااغفر. [ اَ ف َ ] (ع ن تف ) پوشاننده تر. (آنندراج ). || (ص ) بردارنده ٔ ریم و چرک . و منه ؛ اصبغ ثوبک فانه اغفرللوسخ ؛ ای احمل له . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). چرکتاب . چرتاب . (یادداشت مؤلف ).
اغفارلغتنامه دهخدااغفار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَفر، بمعنی بزغاله ٔ کوهی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ غَفر، بمعنی بچه ٔ گاو. الغِفر؛ ولدالبقرة. غُفر. غَفر. ج ، اَغفار. غِفَرَة. غُفور. (اقرب الموارد).
اغفارلغتنامه دهخدااغفار. [ اِ ] (ع مص ) پوست مانندی بر غوره ٔ خرما برآمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). قشرمانندی برخرمای نارس برآمدن : اغفر النخل ؛ رکب بسره شی ٔ کالقشر. (از اقرب الموارد). || رخت را در آوند درآوردن و پوشیدن در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). متاع در ظرف درآو
بخشیدندیکشنری فارسی به عربیاحتياطي , اعط , اغفر له , امتياز , امنح , انغماس , تبرع , عفو , متعة , مسوولية , منحة , هبة , وزع
اغفارلغتنامه دهخدااغفار. [ اِ ] (ع مص ) پوست مانندی بر غوره ٔ خرما برآمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). قشرمانندی برخرمای نارس برآمدن : اغفر النخل ؛ رکب بسره شی ٔ کالقشر. (از اقرب الموارد). || رخت را در آوند درآوردن و پوشیدن در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). متاع در ظرف درآو
چرتابلغتنامه دهخداچرتاب . [ چ ِ ] (نف مرکب ) مخفف چرکتاب . اغفر. رنگی که شوخ و چرک بر آن کمتر مشهود شود. با رنگی تیره . رنگی که غالباً جامه ٔ اطفال و افرادی را که با خاک و گل سر و کار دارند، بدان رنگ انتخاب کنند. رجوع به چرکتاب شود.
اطراغفرلغتنامه دهخدااطراغفر. [ ] (اِخ ) ابن اثیر در تحفةالعجایب آرد که : یکی از بلاد عظیم چین است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 994).