افتنیلغتنامه دهخداافتنی . [ ] (اِخ )دریاچه ٔ کوچکی است در سمت مشرق سنجاق ازمید. و آب بسیار گوارایی دارد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
یافتنیلغتنامه دهخدایافتنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) آنچه لایق یافتن باشد: بیعالکفایة؛ خرید چیزی و ثمنش را به یافتنی سابق که بر شخص باشد حواله کردن . (از منتهی الارب ).
دریافتنیلغتنامه دهخدادریافتنی . [ دَرْ ت َ ] (ص لیاقت ) قابل دریافتن . درخور اعتنا و توجه و فهم و درک و تدارک و تلافی و جبران : دریافتنی است غور این کاربرتافتنی است جور این بار. نظامی .و رجوع به دریافتن شود.
شتافتنیلغتنامه دهخداشتافتنی . [ ش ِ ت َ ] (ص لیاقت ) قابل شتافتن . درخور شتاب کردن . رجوع به اشتافتن شود.
شکافتنیلغتنامه دهخداشکافتنی . [ ش ِ / ش َ ت َ ] (ص لیاقت ) درخور شکافتن . شایسته ٔ شکافتن . قابل شکافتن . (یادداشت مؤلف ).
ناشکافتنیلغتنامه دهخداناشکافتنی . [ ش ِ ت َ ] (ص لیاقت ) که ازدر شکافتن نیست . که آن را نتوان شکافت . که شکاف پذیر نباشد. مقابل شکافتنی .