خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افد
/'af[e]d/
معنی
شگفت؛ عجب؛ عجیب؛ شگفتآور.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
strange
-
جستوجوی دقیق
-
افد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: awd] ‹افتد› [قدیمی] 'af[e]d شگفت؛ عجب؛ عجیب؛ شگفتآور.
-
افد
لغتنامه دهخدا
افد. [ اَ ف َ ] (ع مص ) شتابی کردن . (آنندراج ). شتاب کردن . (المصادر زوزنی ). || درنگ نمودن . از اضداد است . (آنندراج ). || نزدیک گشتن . (آنندراج ). نزدیک شدن . (المصادر زوزنی ). || (ع اِ) مدت و غایت . (آنندراج ).
-
افد
لغتنامه دهخدا
افد. [ اَ ف ِ ] (ص ، اِ) بمعنی افتد است که شگفت و عجب و تعجب باشد. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). غریب . عجیب . (یادداشت دهخدا). افدستا. (از برهان ). درپهلوی اود یعنی عجیب شگفتی آور. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || ستایش کننده . (برهان ) (آنندراج ) ...
-
افد
لغتنامه دهخدا
افد. [ اَ ف ِ ] (ع ص ) شتابنده . (از اقرب الموارد).
-
افد
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (ص .) عجیب ، شگفت آور.
-
افد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
strange
-
واژههای مشابه
-
اِفَدَ
لهجه و گویش گنابادی
efada در گویش گنابادی یعنی خود را گرفتن ، غرور ، قیافه گرفتن
-
آفد
واژهنامه آزاد
ازنظرماآفد یعنی ضرر زننده،چیزی که آسیب میرسونه(مثلا ملخ ها ی نوع آفد هستند)که معنیش میشه همون
-
افد نمودن
لغتنامه دهخدا
افدنمودن . [ اَ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تعجب اظهار داشتن . شگفتی نمودن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
عفد
لغتنامه دهخدا
عفد. [ ع َ ] (ع اِ) کبوتر، یا مرغی است شبیه کبوتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از فهرست مخزن الادویه ).
-
عفد
لغتنامه دهخدا
عفد. [ ع َ ] (ع مص ) هر دوپای فراهم آورده برجستن . (از منتهی الارب ).دو پای را در کنار هم قرار دادن و جهیدن بدون دویدن . (از اقرب الموارد). عَفَدان . رجوع به عفدان شود.
-
اِفَدَ
لهجه و گویش گنابادی
efada در گویش گنابادی یعنی خود را گرفتن ، غرور ، قیافه گرفتن
-
آفد
واژهنامه آزاد
ازنظرماآفد یعنی ضرر زننده،چیزی که آسیب میرسونه(مثلا ملخ ها ی نوع آفد هستند)که معنیش میشه همون