لغتنامه دهخدا
افروغ . [ اَ ] (اِ) بمعنی فروغ تابش و روشنی بود. و نیز شعاع آفتاب و تابش ماه و روشنی چراغ و امثال آن . (آنندراج ). فروغ و روشنی و پرتو باشد اعم از روشنی و پرتو آفتاب و ماه و آتش و امثال آن . (برهان ) (هفت قلزم ) (از ناظم الاطباء). پرتو تابش است خواه از آفتاب و ماه و خواه از آ