افرطلغتنامه دهخداافرط. [ اَ رُ ](ع اِ) ج ِ فَرط، یعنی کوه خرد یا سر پشته و نشان علامت راه . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
آفریدلغتنامه دهخداآفرید. [ ف َ ] (ن مف مرخم ) مخفف آفریده در اعلام و اسماء مرکبه ، چون به آفرید و دادآفرید و گردآفرید و ماه آفرید : یکی خوب چهره پرستنده دیدکجا نام او بود ماه آفرید. فردوسی .چو هنگامه ٔ زادن آمد پدیدیکی دختر آمد
افرضلغتنامه دهخداافرض . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) ماهرتر در علم فرایض . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماهرتر در فرایض . (ناظم الاطباء). و فی الحدیث : افرضکم زیدبن ثابت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || واجب تر.
افرضدیکشنری عربی به فارسیاجراکردن , از پيش بردن , وادار کردن , مجبورکردن , تاکيدکردن , تحميل کردن , اعمال نفوذ کردن , گرانبار کردن , ماليات بستن بر
افراطلغتنامه دهخداافراط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فَرط، کوه خرد یا سر پشته و نشان و علامت راه و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اَفرُط. (منتهی الارب ). || ج ِ فُرُط، اسب تیزگذارنده از اسبان و اسب شتاب رو و پشته و بلندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اَفرُط. (منتهی الارب ).- افرا
مُّفْرَطُونَفرهنگ واژگان قرآنپيشگامان ( فرط و يا افرط در اصل معنايش تقدم و جلو آمدن است و افراط به معناي اسراف و زيادهروي در آمدن است همچنانکه تفريط کوتاهي در آن است و فـَرَط آن کسي است که پيشاپيش کاروان به منزل ميرود تا آب و مسکن تهيه کند ، و وقتي گفته ميشود : افرطه معنايش اين است که فلاني را جلوتر فرستاده .پس عبارت "لَا جَرَ
اطواقلغتنامه دهخدااطواق . [ اَطْ ] (ع اِ)ج ِ طوق ، گردن بند و هرچه گرد چیزی دیگر باشد. (فرهنگ نظام ) (از آنندراج ). ج ِ طوق ، گردن بند و هرچه گرد گیرد چیزی را . (منتهی الارب ). || شیر یا آبی که در درون ثمر نارجیل است و هو مسکر جداً معتدلاً ما لم یبرز شاربه للریح فان برز افرط سکره و اذا ادامه م
فرطلغتنامه دهخدافرط. [ ف َ ] (ع اِمص ) اسم است افراط را. (منتهی الارب ). اسم است افراط را: ایاک والفرط فی الامر؛ بپرهیز از تجاوز از حد در کار خود. (از اقرب الموارد) : فرط اکرام ملک بدو این بطر راه داده است . (کلیله و دمنه ). || (اِ) کوه خرد. (منتهی الارب ). کوه کوچک .
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین سنسن الشیبانی مکنی به ابوغالب . نقاوه ٔ خاندان آل اعین و ازکبار محدثین آن جماعت بشمار رود و بدین کنیت مابین علماء و محدثین امامیه معروفست و از آل اعین همواره در عصر هر یک از ائمه ٔ اثناعشر محدثین بسیار بوده که جا