زبانپریشی ورنیکهWernicke’s aphasia, Bastian’s aphasia, cortical sensory aphasiaواژههای مصوب فرهنگستاناز دست دادن توانایی درک اصوات و گفتار
زبانپریشیaphasia, dysphasiaواژههای مصوب فرهنگستاناز دست رفتن کامل یا جزئی تولید یا درک زبان یا گفتار در نتیجۀ بیماری یا آسیب مغزی
زبانپریشی بروکاBroca’s aphasiaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی زبانپریشی بیانی که در آن گفتن و نوشتن کلمات برای فرد دشوار میشود
اسلمیلغتنامه دهخدااسلمی . [ اَ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب باسلم بن افصی بن حارثةبن عمرو. (انساب سمعانی ).
قشیرلغتنامه دهخداقشیر. [ ق ُ ش َ ] (اِخ ) ابن خزیمةبن مالک بن سلامان بن اسلم بن افصی . یکی از مشهوران طائفه ٔ اسلم است ، و از این دوده است سلمةبن اکوع . (اللباب ).
قشیریلغتنامه دهخداقشیری . [ ق ُ ش َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قشیربن خزیمةبن مالک بن سلامان بن اسلم بن افصی . (لباب الانساب ). رجوع به قشیربن خزیمة... شود.
شقریلغتنامه دهخداشقری . [ ش ُ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب است به شقرةبن نکرةبن لکیزبن افصی بن عبدالقیس که قبیله ای از آنان هست . (از لباب الانساب ). منسوب به شقرة که نام پدر قبیله است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عصرلغتنامه دهخداعصر. [ ع َ ص َ] (اِخ ) ابن عوف بن عمرو، از بنی أفصی بن عبدالقیس . جدی است جاهلی و بسیاری به وی نسبت دارند، از آن جمله است منذربن عائذ صحابی ، که به أشج عصری شهرت دارد،و خلیدبن حسان عصری . (از الاعلام زرکلی از اللباب ).