افضلالدینفرهنگ نامها(تلفظ: afzaloddin) (عربی) برتر در دین ؛ (در اعلام) لقب ابراهیم بن علی نجار متخلص به خاقانی شاعر معروف قرنِ ششم هجری قمری ، (خاقانی شروانی).
افضل الدینلغتنامه دهخداافضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) لقب ازرقی معروف است . رجوع به ازرقی شود.
افضل الدینلغتنامه دهخداافضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ](اِخ ) محمد کاشانی . رجوع به افضل و باباافضل شود.
افضل الدینلغتنامه دهخداافضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن حامد کرمانی مکنی به ابوحامد. معروف به افضل کرمانی . او راست : 1 - عقدالعلی للموقف الاعلی 2 - بدایعالازمان فی وقایعکرمان . رجوع به افضل در همین لغت نامه و تاریخ اف
افضل الدینلغتنامه دهخداافضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) لقب ابراهیم بن علی نجار متخلص به خاقانی شاعر معروف . رجوع به افضل و خاقانی در همین لغت نامه شود.
افضل الدینلغتنامه دهخداافضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) لقب عبدالرحمان جامی شاعر معروف است . رجوع به جامی و عبدالرحمان شود.
محمدلغتنامه دهخدامحمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) افضل الدین . رجوع به افضل الدین (خواجه ...) محمد شود.
افضل الدین مصریلغتنامه دهخداافضل الدین مصری . [ اَ ض َ لُدْ دی ن ِ م ِ ] (اِخ )همان افضل الدین خونجی است . رجوع به این کلمه شود.
افضل الدینلغتنامه دهخداافضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن ناماواربن عبدالملک خونجی . رجوع به افضل الدین خونجی و محمدبن ناماوار در همین لغت نامه شود.
افضل الدینلغتنامه دهخداافضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) لقب ازرقی معروف است . رجوع به ازرقی شود.