لغتنامه دهخدا
افگار. [ اَ ] (ص ) فگار. فگال . افکار. آزرده . خسته . زخمی . مجروح . (فرهنگ فارسی معین ). آزرده . (مؤید الفضلاء) (مجمع الفرس ) (برهان ) (آنندراج ). مجروح . (رشیدی ). فکار. (شرفنامه ٔ منیری ). اوکار. (مجمع الفرس ) (غیاث اللغات ). مطلق خسته و مجروح . (آنندراج ) <span class="hl