اقداملغتنامه دهخدااقدام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَدَم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : چه دشمنی تو که از دست عشق و شمشیرت مطاوعت بگریزم نمیکنند اقدام . سعدی .- مزال اقدام ؛ لغزشگاه
اقداملغتنامه دهخدااقدام . [ اِ ] (ع مص ) پیش درآمدن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیش رفتن در کاری . (غیاث اللغات ). || دلیری نمودن .(ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شجاعت کردن . (اقرب الموارد). || دلیر کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دلیر گرد
اقضاملغتنامه دهخدااقضام . [ اِ ] (ع مص ) لرزانیدن و جنبانیدن شتر زنخ خود را. || در خشکسال اندک از طعام آوردن قوم از شهری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || قضیم خورانیدن ستور را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جو دادن ستور را. (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). جو بچاروا
اکداملغتنامه دهخدااکدام . [ اِ ] (ع مص ) وثیقه گرفته شدن از اسیر. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
أجراءٌ تَحَفُّظيدیکشنری عربی به فارسیاقدام محتاطانه , اقدام احتياط آميز , اقدام محافظه کارانه (مشروط)
گُدارِ وَرْ اُو زِدَگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی قبل از عمل و اقدام اقدام به تحقیق و بررسی و پژوهش کردن درباره آن کار یا اقدام
proceededدیکشنری انگلیسی به فارسیاقدام کرد، اقدام کردن، رهسپار شدن، پیش رفتن، حرکت کردن، پرداختن به، ناشی شدن از
اقداملغتنامه دهخدااقدام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَدَم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : چه دشمنی تو که از دست عشق و شمشیرت مطاوعت بگریزم نمیکنند اقدام . سعدی .- مزال اقدام ؛ لغزشگاه
اقداملغتنامه دهخدااقدام . [ اِ ] (ع مص ) پیش درآمدن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیش رفتن در کاری . (غیاث اللغات ). || دلیری نمودن .(ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شجاعت کردن . (اقرب الموارد). || دلیر کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دلیر گرد
اقدامaction 1واژههای مصوب فرهنگستانچهارمین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن فرد بهصورت جدی تلاش میکند رفتار اعتیادی خود را ترک کند متـ . مرحلۀ اقدام action stage
خاک اقداملغتنامه دهخداخاک اقدام . [ ک ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از زمین است . || در مورد تواضع و فروتنی بکار برند. تراب اقدام .
اقداملغتنامه دهخدااقدام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَدَم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : چه دشمنی تو که از دست عشق و شمشیرت مطاوعت بگریزم نمیکنند اقدام . سعدی .- مزال اقدام ؛ لغزشگاه
اقداملغتنامه دهخدااقدام . [ اِ ] (ع مص ) پیش درآمدن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیش رفتن در کاری . (غیاث اللغات ). || دلیری نمودن .(ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شجاعت کردن . (اقرب الموارد). || دلیر کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دلیر گرد