خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقمر
لغتنامه دهخدا
اقمر. [ اَ م َ ] (ع ص ) سپید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ابیض . (اقرب الموارد). || سپید مایل به تیرگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).- حمار اقمر ؛ خر سفید مایل به تیرگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).- سحاب اقمر ؛ ابر سپید مای...
-
واژههای مشابه
-
جامع اقمر
لغتنامه دهخدا
جامع اقمر. [ م ِ ع ِ اَم َ ] (اِخ ) مسجدی است در شارع المعز لدین اﷲ که از مفاخر آثار خلفاء فاطمیه است . این جامع را خلیفه الاَّمر باحکام اﷲ ابوعلی منصوربن المستعلی باللّه بنا کرد. و ابوعبداﷲ محمدبن فاتک وزیر خود را به این کار گماشت . این مسجد از مساج...
-
جستوجو در متن
-
کوژه
لغتنامه دهخدا
کوژه . [ ژَ / ژِ ] (اِ) خرالاغ سفید را گویند و به عربی اقمر خوانند. (برهان ). خر سپیدرنگ را گویند که به عربی اقمر خوانند. (آنندراج ). خر سپید. (ناظم الاطباء). خر سفیدرنگ . اقمر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
زهیر
لغتنامه دهخدا
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ )ابن اقمر، مکنی به ابوکثیر. رجوع به ابوکثیر شود.
-
قمر
لغتنامه دهخدا
قمر. [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قُمریّه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قمریه شود. || ج ِ اقمر بمعنی سخت سفید و از این جهت است که قمری پرنده ٔ معروف را قمری گویند. (از معجم البلدان ).
-
قمراء
لغتنامه دهخدا
قمراء. [ ق َ ] (ع ص ) مؤنث اقمر. (اقرب الموارد). ماهتاب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شب روشن با ماه . (منتهی الارب ). لیلة قمراء؛ شبی ماهناک . (مهذب الاسماء). شبی بامهتاب . || اتان قمراء؛ خر ماده ٔ سپید مایل به تیرگی . (منتهی الارب ) (اقرب ال...
-
زاهر
لغتنامه دهخدا
زاهر. [ هَِ ] (ع ص ) رنگ درخشان و صاف . (المنجد). روشن و صاف . (فرهنگ نظام ). روشن و بلند. (آنندراج ). تابان . درخشان و روشن . نورانی . منور. (ناظم الاطباء) : بر خوان تست گرده ٔ مرسومی چون قرص آفتاب فلک ، زاهر. سوزنی .عنصر زاهرش گوهری از معدن عدن . (...
-
ابوالحسن مدائنی
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن مدائنی . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ م َ ءِ ] (اِخ ) ابن الندیم از گفته ٔ حارث بن ابی اسامه روایت کند که نام مدائنی ابوالحسن علی بن محمدبن عبداﷲبن ابی سیف است از موالی شمس بن عبدمناف و مولد او بدانگونه که محمدبن یحیی از حسین بن فهم و او از خود اب...