اقترلغتنامه دهخدااقتر. [ اَ ت َ ] (ع ص ) مرد تنگ کننده ٔ نفقه بر عیال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).مرد تنگ گیرنده ٔ نفقه بر عیال . (از اقرب الموارد).
اکثرلغتنامه دهخدااکثر. [ اَ ث َ ] (ع ن تف ) بیشتر. (ناظم الاطباء). بسیارتر. (آنندراج ). نعت تفضیلی از کثرت . فزون تر. بیشتر. اغلب . بیش . زیادتر. غالب . مقابل اقل . (از یادداشت مؤلف ). عبارتست از بالاتر از نصف . (از اقرب الموارد). - اکثر اوقات ؛ بیشتر هنگامها. (ن
اکثردیکشنری عربی به فارسیبيشتر , ديگر , مجدد , اضافي , زاءد , بعلا وه , بعدي , دوتر , جلوتر , پيش بردن , جلو بردن , ادامه دادن , پيشرفت کردن , کمک کردن به , زيادتر , بيش , بيشترين , زيادترين , بيش از همه
اکثرلغتنامه دهخدااکثر. [ اَ ث َ ] (ع ن تف ) بیشتر. (ناظم الاطباء). بسیارتر. (آنندراج ). نعت تفضیلی از کثرت . فزون تر. بیشتر. اغلب . بیش . زیادتر. غالب . مقابل اقل . (از یادداشت مؤلف ). عبارتست از بالاتر از نصف . (از اقرب الموارد). - اکثر اوقات ؛ بیشتر هنگامها. (ن
اکثریلغتنامه دهخدااکثری . [ اَ ث َ ] (ص نسبی ) منسوب به اکثر. بیشتری : اکثری است لکن کلی نیست . (یادداشت مؤلف ).
اکثریتلغتنامه دهخدااکثریت . [ اَ ث َ ری ی َ ] (ع مص جعلی ،اِمص ، اِ) بسیاری و افزونی . (ناظم الاطباء). || زیادتی در عدد. بیشتری و کثرت . (ناظم الاطباء).زیادتی در شماره . مقابل اقلیت . (یادداشت مؤلف ). بیشتر افراد یک کشور، یک منطقه یا شهر که از جهت زبان ، مذهب ، یا نژاد با هم وجه اشتراکی دارند،
اکثراًلغتنامه دهخدااکثراً. [ اَ ث َ رَن ْ ] (از ع ، ق ) در تداول فارسی امروز بکار رود و درست نیست ، چه تنوین به صفت بر وزن اَفعَل ملحق نشود.