العابلغتنامه دهخداالعاب . [ اِ ] (ع مص ) لعاب رفتن از دهان و لعاب ناک شدن دهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لعاب داشتن دهان بچه و جاری شدن آن . (از اقرب الموارد). || بر بازی انگیختن یا آوردن چیزی که بدان بازی کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). واداشتن ببازی یا اسباب بازی آوردن برای دختر. (از اقر
الهابلغتنامه دهخداالهاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لِهْب ، گشادگی میان دو کوه یا شکاف کوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به لِهب شود.
الهابلغتنامه دهخداالهاب . [ اِ ] (ع مص ) برافروختن آتش . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). شعله ور کردن آتش . (از اقرب الموارد). || نیک دویدن اسب . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت تاختن اسب چنانکه گرد برانگیزد. (از اقرب الموارد).