الاطینیلغتنامه دهخداالاطینی . [ اَ ] (اِ) بلغت رومی گیاهی است که بر درختها پیچد و آن را لبلاب و عشقه خوانند و حبل المساکین همانست . (برهان ). بیونانی اِلتین . (حاشیه ٔ برهان چ معین از اشتینگاس ). لبلاب . (مفردات ابن بیطار).
لبلاب صغیرلغتنامه دهخدالبلاب صغیر. [ ل َ لا ب ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شجره ٔبارده . لبلاب احرش . الاطینی شحیمیة. شحیمه . سراویل الطول . رجوع به لبلاب شود.
بطریقلغتنامه دهخدابطریق . [ ب ِ ](اِخ ) پزشک و گیاه شناس که ابن بیطار در مفردات مکرر از او روایت میکند، از آنجمله ذیل کلمه ٔ «الاطینی » و کلمه ٔ «سندریطس » (سیدریطس ). و رجوع به ابن بیطار جزء ثالث ص 143 س 7 شود. از پزشکان مشهو