الزازلغتنامه دهخداالزاز. [ اِ ] (ع مص ) چسبانیدن . (منتهی الارب ). بستن و استوار کردن چیزی و چسبانیدن آن . (از اقرب الموارد).
الظاظلغتنامه دهخداالظاظ. [ اِ ] (ع مص ) ملازم گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). ملازم گرفتن و ملازم شدن . (مؤید الفضلاء). لازم بودن چیزی را. (منتهی الارب ). مداومت کردن . لازم گرفتن و جدا نشدن از چیزی . ترک نکردن چیزی ، و منه : الظوا بیاذاالجلال و الاکرام ؛ یعنی لازم گیرید ذکریا ذاالجلال والاکرام
شیخ الحجازلغتنامه دهخداشیخ الحجاز. [ ش َ خُل ْ ح ِ ] (اِخ )رجوع به علی جوینی شود. (از دائرةالمعارف اسلامی ).