هلدرلغتنامه دهخداهلدر. [ ] (اِخ ) دهی است از بخش آوج شهرستان قزوین که 419 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول عمده اش غله ، سیب زمینی ، عسل ، انگور و زردآلو و کاردستی مردم بافتن قالی ، گلیم و جاجیم است . در تابستان ایل بغدادی به حدود کوههای هلدر می آیند.
پاچالدارلغتنامه دهخداپاچالدار. (نف مرکب ) آنکه آرددکان نانوائی بدو سپرده است . || آنکه در نانوائی سنگکی نان به تنور بندد. شاطر دکان سنگکی .
داءالدورلغتنامه دهخداداءالدور. [ ئُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) مرض مخصوص گوسفند و گاوو در آن حیوان متشنج شود و بدور خود چرخیدن گیرد.
دارةالدورلغتنامه دهخدادارةالدور. [ رَ تُدْ دَ ] (اِخ ) نام موضعی است مذکور در شعر حجربن عقیة. (معجم البلدان ).