ام الرجللغتنامه دهخداام الرجل . [ اُم ْ مُرْ رَ ج ُ ] (ع اِ مرکب ) همسر سالخورده ٔ مرد. (از متن اللغة). زن سالدار. (ناظم الاطباء).
خداع الرجاللغتنامه دهخداخداع الرجال . [ خ َدْ دا عُرْ رِ ] (ع اِ مرکب ) بزرالبنج . (از اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
حیض الرجاللغتنامه دهخداحیض الرجال . [ ح َ ضُرْ رِ ] (ع اِ مرکب ) غیبت و کلام بی فایده . (غیاث ، از لطایف ) (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ).
حیض الرجالواژهنامه آزاددروغ گوئی ، تهمت زدن ، هواى نفس وهوس بی جا مولانا فرموده:اى رفیقان زین مقیل و زان مقال - اتقوا ان الهوى حیض الرجال
ذوالرجللغتنامه دهخداذوالرجل . [ ذُرْ رِ ] (اِخ ) موضعی است به دیار کلب . یاقوت . || نام یکی از بتهای عرب است به حجاز. || لقب اسپ مالک بن قحافةبن حرث بن عوف . (المرصع).
ام الرجللغتنامه دهخداام الرجل . [ اُم ْ مُرْ رَ ج ُ ] (ع اِ مرکب ) همسر سالخورده ٔ مرد. (از متن اللغة). زن سالدار. (ناظم الاطباء).