علیک السلامفرهنگ انتشارات معین(عَ لَ یا لِ کِ یا کَ سَّ) [ ع . ] (شب جم .) در پاسخ به سلام کسی گفته می شود: درود بر تو باد.
علیک السلاملغتنامه دهخداعلیک السلام . [ ع َ ل َ کَس ْ س َ ] (ع ، جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درود بر تو باد. در جواب سلام گویند : بدو گفت شعبه [ فرستاده ٔ سعد] که ای نیک نام اگر دین پذیری ع
سلاملغتنامه دهخداسلام . [ س َ ] (ع اِ) کلمه ٔ دعایی مأخوذ از تازی ، به معنی بهی که در درود بر کسی گویندیعنی سلامت و بی گزند باشید و نیز تهنیت و زندش و تحیت و درود و خیر و عافیت
تسلیملغتنامه دهخداتسلیم . [ت َ ] (ع مص ) سلام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )(ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از م
اخوربعیلغتنامه دهخدااخوربعی . [ اَ ؟ ] (اِخ ) ابن حراش . صاحب صفةالصفوه گوید: نام او بما نرسیده است از عبدالملک بن عمیر از ربعی بن حراش روایت شده که او گفت : ما سه برادر بودیم و عا
ولغتنامه دهخداو. [ وَ / -ُ ] (حرف ربط) (واو عطف ) که دوکلمه یا دو جمله را بیکدیگر پیوند دهد : بدین آلت و رای و جان و روان ستود آفریننده را چون توان ؟ فردوسی .و گفته اند که از
غرارلغتنامه دهخداغرار. [ غ ِ ] (ع اِ) ج ، اَغِرَّة. (اقرب الموارد). دم تیر و نیزه و شمشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) : مگر غبار فتنه را که زمان از زمین بلا انگیخته بود تسکین دهد